روزی که آخوند خمینی انقلاب مردم ایران را در سال 57 به یغما برد، از آنزمان تا امروز، برگ برگ صفحات تاریخ ایران شاهد جنایتها و ظلمهای بی شماریست و از هر صفحه اش خون می چکد. در هر برگ آن داستانی از کشتار و توحش و غارت و جنایت موج می زند. و این سرنوشت شوم ایرانیان از آنروزی آغاز شد که استعمارگران، این آخوند شیاد را بسته بندی کرده و به ایران فرستادند و بر موج انقلاب مردم سوارش کردند.
در طی این سالیان کسی نیست که از تیغ زهرآگین این قوم جدا مانده از وجدان بشری، در امان مانده باشد. همه آحاد مردم ایران بنوعی مورد ظلم و تعدی و تجاوز و چپاول قرار گرفته اند، از مخالفین سیاسی که مورد بی رحمانه ترین رفتارهای سرکوبگرانه بوده اند، تا مردم عادی جامعه که در اثر درماندگی رژیم در حل مسایل و مشکلات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه، قربانی فقر و اعتیاد و فحشا شدند و یا بناچار ترک وطن کردند و بسیاری نیز در میدانهای جنگ خمینی خواسته، قربانی زیاده خواهی ها و طمع کاریهای او شدند.
ظهور آخوند خمینی و اندیشه پلیدش در صحنه سیاسی ایرانزمین به لحاظ تاریخی نابهنگام بود و به همین دلیل خمینی در ماهیت خود فاصله زیادی با فرهنگ رو به رشد جامعه ایران داشت و از این رو در همان گام نخست در تضاد و تقابل با خیزش های مردمی قرار گرفت و چهره کریه اش را با شلاق و شکنجه و سیاهی و نیستی نشان داد.
گرچه رژیم آخوندی موفق شد فضای خفقان شدیدی را در جامعه حاکم کند ، گرچه استمداد غربی ها در سیاست کثیف مماشات چوب لای چرخ مقاومت و عصای زیر بغل این رژیم بوده، گرچه فرصت های بدست آمده همچون حمله آمریکا به افغانستان و عراق برعمر پلید این نظام جنایتکار افزوده است، اما پرچم مبارزه و مقاومت در برابر آن هرگز زمین نهاده نشد و مردم ایران و پیشتازان آزادی، در مسیر سرنگونی این رژیم جهل و جنایت لحظه ای خاموش نمانده اند و اعتراضات وسیع مردمی در دهه شصت و کشتارهای بی رحمانه آن دوره خونبار، و حماسه های دانشجویان در کوی دانشگاه و خروش میلیونی مردم در سال هشتاد و هشت و حماسه های اشرف و تلاش مبارزین آزادی در زندانها نظیر ستار بهشتی و علی صارمی و جعفر کاظمی و غلامرضا خسروی و امیر اصلانی و هزاران هزار زندانی سیاسی دلاوری که شمع وجود شان روشنایی بخش راه آزادی مردم ایران است، قبل از هرچیز بیانگر عمق وحشت رژیم درمانده آخوندی از کابوس مداوم سرنگونیست.
این کابوس از همان روزی شروع شد که ملایان قانون اساسی کشور را می نوشتند و به دليل عقايد ارتجاعي و منافع جویانه خود نميتوانستند درك كنند که ما در چه تاریخی از قرن بشری زندگی می کنیم. آنان قوانین ضد بشری حجاب اجباری و شلاق و سنگسار و قصاص و اعدام را بر مردم تحميل كردند. از نظر ذهن بیمار و مرتجع آنها مهم نبود که اجرای چنین قوانین توحش برانگیزی چه توهینی به بشریت و انسانیت است و نیز مهم نبود که یک ایرانی با داشتن آیینهایی نیک و زیبا در دل تاریخی کهن، چه حس تحقیری در دنیا می یابد، و در این میان چه اهمیتی داشت که چه بر سر روح و روان جامعه و بویژه زنان خواهد آمد.
همان زنانی که وقتی قانونشان را می نوشتند ، در حقشان از هیچ تحقیر و توهینی فرو گذاری نکردند. همان قانونی که زنان را به گوشه خانه ها براي بچه داري و ... ميراند و بر عقل و شعورشان علامت سوال ميگذارد. قانونی که مادران را نه برابر با پدران که در حد دایه و خدمتکار بچه تنزل ميدهد . همان قانونی که با عقايد مرد سالارانه و ارتجاعي، حق تدريس و كار و ازدواج و سفر و فعاليت هاي اجتماعي را منوط به اجازه همسر و يا پدر مي نمايد.
حتی بیرون رفتن زنان از خانه می بایست با اذن مردان خانه صورت می گرفت. صدای زن حرام شد و دیدن مو و زیبایهایش گناه به حساب آمد. این اراجیف و دغلکاریها و دجال بازیها شبانه روز از رسانه ها و منابر و معابر گفته شد و سعی شد تا بسیاری از افراد عامه جامعه را بفریبند. که آری زن خوب یعنی زن فرمانبردار خموش و حلقه بگوشی که دم بر نیارد و هیچ نگوید و به خیال خام خود گمان داشت می تواند با چنین حربه های پست و رذیلانه ایی زنان را به انزوا بکشاند ، و این چهره واقعی زن ستیزانه و داعش گونه رژیم ملایان است.
ولي از سوی دیگر واقعيت اين است كه زن ایرانی برغم سركوبهاي وحشيانه ي رژيم ملايان و قوانين زن ستيز آن ، هرگز تسليم قوانين ارتجاعي آخوندها نشد و روزانه با دادن قيمت در مقابل آن مقاومت کرده است. به این دلیل رژیم ناگهان افسار می درد و نیروهایی با سبعیتی فراتر از داعش را به خیابانهای شهر گسیل می دارد تا با پاشیدن اسید به چهره دختران شهر، آنان را ودار به انقياد نمايد .
ولي تظاهرات مردم ، بويژه زنان ،در شهرهاي مختلف عليه اسيد پاشي ، رژيم زهر خورده را وادار كرد كه موضع تدافعي در برابر اين مساله بگيرد ، رژيم سعي ميكند خودش را از مهلکه برهاند ولي اين مساله امكان ناپذير است .
اکنون كه قريب به يك ماه از اسيد پاشي گسترده ميگذارد ، ولي تاكنون نه تنها هيچ اسيد پاشي دستگير نشده است بلكه درعوض آنهايي كه عليه اسيد پاشي تظاهرات و یا خبر رسانی کرده اند با برچسب بر هم زنندگان امنیت جامعه جزء دستگیرشدگان هستند و انگشت اتهام بسوی آنهاست!
آخوندها که خوب میدانند که با دادن کمترین امتیاز به زنان با چه فاجعه ای مواجه خواهند شد اینک سخت در هراسند که زنان برای احقاق حقوق پایمال شده خود جامعه را به قیام بکشانند، و چون رژیم رمز بقایش را در اختناق و سرکوب می بیند برای خط و نشان کشیدن و ترساندن معترضین به اسیدپاشی، دست به اعدام دختر بی گناهی می زند که در هنگام اجرای حکم مریض و تبدار بود. ريحانه جباري كه بيش از 7 سال در زندان بود با آغاز ماه محرم اعدام می شود، تا رژیم به زنان بپا خاسته در تظاهرات ضد اسيدپاشي بگويد هرقدرهم كه حمايت بين المللي مانند ريحانه داشته باشيد ولي كساني كه دربرابر نظام بايستند ، اعدامش ميكنيم .
ولي شك نیست ،که زنان به مبارزه برحق خود ادامه می دهند و اين رژيم زن ستيز روزي نه چندان دور بدست زنان قهرمان مردم ايران به زباله دان تاريخ افكنده خواهد شد .
نکیسا بامداد
Reacties
Een reactie posten