Posts

انکار اپوزیسیون سرنگونی طلب در خدمت کیست

Afbeelding
    مدتی است در خبرگزاری ها و رسانه های پارسی زبان، شبکه های اجتماعی و یا در گفتگوهای سیاسی از سوی طیفی از سلطنت طلبان و استمرار طلبان غیرمسوول شنیده می شود که در ایران اپوزیسیون کارآمدی وجود ندارد! برخی هم تا آنجا پیش رفته اند که منکر وجود اپوزیسیون هستند! حرفی که بارها از زبان سران جمهوری اسلامی هم شنیده شده است. در مواجهه با چنین پدیده ای نخستین پرسشی که به ذهن شنونده خطور می کند منشا این حرف است و اینکه چه کسانی از این حرف سود برده و چه کسانی زیان می بینند؟ همچنین همزمانی این حرف از طرف افراد مختلف با بیان یکسان در رسانه های فارسی زبان آن هم در زمانی که جامعه در وضعیت انفجاری است و رژیم در بحران های کمرشکن اقتصادی و سیاسی دست و پا می زند چه بار و معنایی دارد؟ آیا کم رنگ کردن و یا نادیده گرفتن اپوزیسیون سرنگونی طلب حتی اگر با آن مخالف باشیم به نفع فاشیزم دینی حاکم بر ایران نیست؟ با کمرنگ کردن نقش سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران به عنوان شناخته شده ترین اپوزسیون نظام ملایان چه کسانی سود می برند؟ مگر جمهوری اسلامی هم همیشه به دنبال تضعیف مخالفان خود بویژه سازمان مجاهدین خ

حاکمیت ملی

Afbeelding
    مردم ایران با وجود دو انقلاب بزرگ در تاریخ یک صد ساله خود و با وجود تاریخی از خلق حماسه های پرشکوه اما تا به امروز از داشتن یک حاکمیت ملی و مردمی که برآمده از عزم و اراده و رای مردم ایران باشد محروم مانده اند. این موضوع بویژه از این جهت حایز اهمیت است که بار دیگر بر سر یک بزنگاه تاریخی به لحاظ سیاسی ایستاده ایم. دورانی که مردم شریف ایران همراه با اپوزیسیون مردمی و کانون های شورشی عزم سرنگونی رژیم مرتجع آخوندی را بیش از هر زمان دیگر جزم کرده اند و در این حال ارتجاع و استعمار به تکاپور افتاده و با بکارگیری بنگاه های خبر پراکنی، فرصت طلبان و بقایای فاسد رژیم گذشته همراه با مشتی خائن و مزدور با برخورداری از حمایت های درونی و بیرونی با بوق و کرنا وارد شده اند و همه در یک کر همآهنگ ژست اپوزیسیون به خود گرفته و روخوانی های رضا پهلوی را لانسه می کنند. سناریویی ارتجاعی استعماری در تاریخ سیاسی ایران که تا کنون چند بار تکرار شده و مردم ستمدیده ایران را نزدیک به صد سال زیر ظلم سیاه ترین دیکتاتوری ها قرار داده است. سال ۱۳۵۷ ژنرال هایزر (درحالیکه محمدرضا شاه -پادشاه ایران- خبر نداشت!) با

۸ مارس فریاد بلند زنان ایران علیه بنیادگرایی

Afbeelding
    ۸ مارس پیش از آنکه یک یادواره یا گرامیداشت سالانه باشد یک جنبش سیاسی با اهداف مشخص برای برابری زنان به عنوان نیمی از پیکره جامعه بشری است. درواقع جنبش سیاسی هشت مارس یک همبستگی جهانی بر علیه تبعیض جنسی است و پیام روشن آن محو کامل هرگونه نابرابری و استثمار زنان است. اهمیت این روز برای زنان جهان بطور عام اتحاد و همبستگی و برای زنان ایران بطور ویژه مبارزه بی امان برعلیه ستم آخوندی حاکم بر ایران است و در شرایط فعلی رفع هرگونه تبعیض و استثمار زن ایرانی تنها در مسیر مبارزه رهایی بخش زنان مجاهد خلق و شرکت گسترده زنان در کانون های شورشی در سراسر میهن میسر می شود که با الگوی خانم مریم رجوی که بیش از ۴۰ سال مبارزه خستگی ناپذیر با حاکمیت جنایتکار آخوندی و ایدئولوژی زن ستیزانه اش را در تاریخچه مبارزاتی خود اندوخته دارد تحقق می یابد.   زنان ایران به دلیل وجود هیولای آخوندی و اندیشه های پلیدش، بطور سیستماتیک سرکوب و ستم مضاعفی را تجربه می کنند، چراکه حکومت آخوندی برآمده از اندیشه پلید خمینی یک نظام جنسیتی مبتنی بر ولایت فقیه است که زن را قبل از انسان دیدن بصورت   جنس درجه ۲ و یا کالا م

آیینه سکندر جام جم است بنگر ...

Afbeelding
    نگاهی به حکم دادگاه آنتورپ و واکنش های گسترده و جهانی آن به همراه واکنش های هیستریک مقامات نظام آخوندی علیه سازمان مجاهدین خلق نیازی به تحلیل و تفسیر ندارد و درک این پیروزی برای هر ناظر بیطرفی ساده و آسان است. در همین رابطه خبرگزاری بسیج دانشجویی سپاه پاسداران اعتراف می کند: «در این پروژه با اینکه به‌دستور خامنه‌ای بالاترین سطوح نظام برای آزادی اسدی تلاش کردند مجاهدین پروژه نظام برای بازگرداندن اسدی به تهران را خنثی‌سازی کردند و در نهایت روز ۱۶ بهمن، شد آنچه نباید میشد».   واقعیت این است که مجاهدین و مقاومت ایران با بکارگیری گسترده همه امکانات حقوقی، سیاسی و اطلاعاتی راه را بر هرگونه ضد و بند و معامله بستند و بر همگان روشن شد که سازمان مجاهدین تنها همآورد و آلترناتیو نظام آخوندی است. مجاهدین در این پروژه با همه توان و ظرفیتشان در مقابل نظام آخوندی در تمامیتش ایستادند و دشمن را در انظار بین المللی خوار و خفیف و محکوم کردند و نشان دادند در جایی که شارلاتان بازی سیاسی و دروغ و شانتاژِ خبری نباشد، در جایی که سیاست مماشات و چشم بستن به روی ظلم و ستم آخوندی نباشد، در جایی که مزدور و

چهره بی نقاب حکومت شکنجه و اعدام

Afbeelding
‎‎  شکنجه و قتل مهرداد سپهری جوان ۲۷ساله مشهدی- توسط نیروهای سرکوبگر که تحت امر و آموزش خامنه ای قرار دارند- با دستان زنجیر شده به میله ای آهنی در پیاده رو خیابان که راه هیچگونه دفاع یا فراری را برایش متصور نمی ساخت آن هم در انظار عمومی و جلوی لنز دوربین ها، بیانگر چهره بی نقاب حکومت شکنجه و اعدام در ایران است که طی روزهای گذشته با صحنه های دلخراشی از دختر آبادانی، کژوان عباسی، کولبر اسفراینی و گرداندن جوانان بازداشت شده در خیابان ها و ... خشم جامعه را برانگیخته است. البته اجرای این نمایش های غیرانسانی از قتل و شکنجه با هدف نشان دادن زهرچشم و بوجود آوردن فضای سرکوب و وحشت برای جامعه ای است که در آستانه انفجار و انقلاب قرار دارد. از این رو بدون بحث و تحلیلی می توان به سادگی نتیجه گرفت که نیاز رژیم به کشتار و هراس افکنی تنها حربه ای است برای ادامه بقا و در حال حاضر این مکانیسم رذیلانه دیگر فقط شامل مخالفان سیاسی نمی شود بلکه بر حسب نیاز، رژیم از بین مردم عادی نیز قربانی می گیرد، چنانچه اگر لازم باشد هواپیمای مسافربری را هم در آسمان ایران هدف موشک خود قرار می دهد. از این رو در این دوران ت

در کجای حقوق بشر ایستاده اید؟

  "اگر اعدام شدم، همه بدانند در قرن بیست ‌و یکم، با این همه سازوکارهای حقوق بشری و سازمان ملل و شورای امنیت و غیره، یک انسان بی‌گناه در حالیکه با تمام توانش تلاش کرد و جنگید اعدام شده است". این سخنان ”نوید افکاری“ قهرمان ملی مردم ایران است که با شجاعت و دانش سیاسی خود از درون شکنجه گاه‌های رژیم خطاب به شورای امنیت و مدعیان حقوق بشر و وجدان‌های خواب و بیدار اخطار می دهد. و امروز بعد از اعدام ”نوید افکاری“ برای دولت‌هایی که ادعای حقوق بشری دارند بهترین زمان برای سنجش معیار و محکشان است تا نشان دهند دقیقا در کجای این حقوق بشر ایستاده اند؟. مدعیان دفاع از حقوق بشر از سال ۶۰ اعدام جمعی هوادران مجاهدین و کشتار خانواده‌ها و زنان باردار را دیده اند و نه تنها دم برنیاورده اند بلکه در برابر فرصت های اقتصادی در پی دلجویی از آخوندهای فاسد برآمده و با چشم پوشی و حتی با بکارگیری مشتی مزدور و مواجب بگیر درصدد کمرنگ کردن آن نیز بوده اند. اینک نوید شورشی از درون شکنجه‌گاه‌های رژیم، وجود و حضورشان را به چالش می کشد.  اگرچه نوید افکاری مستحق گرفتن مدال قهرمانی طلا در میدان‌های ورزشی بود تا دل م

مصطفی صالحی شورشی سربدار

Afbeelding
  "مصطفی صالحی" پدر دو کودک خردسال و شورشگری که همراه با هزاران قیام آفرین دیگر در اعتراضات دیماه ۹۶ شرکت کرده بود در اوج بی عدالتی در بیداگاه های خامنه ای محاکمه و اعدام شد. جرم مصطفی تعهد به برقراری آزادی و عدالت برای مردمش بود و به همین خاطر در سحرگاه ۱۵ مرداد دژخیمان خامنه ای گلویش را با طناب استبداد فشردند تا اندیشه آزادیخواهیش را خاموش کنند . اعدام مصطفی صالحی در حالی انجام شد که وی پس از دستگیری و با وجود اعمال شکنجه های بسیار حاضر به اعتراف تلویزیونی نشد و هرگز اعتراف به قتل یک پاسدار جنایتکار را نیز نپذیرفته بود. با این وجود رژیم   با همان ضدیت کور و کینه غریزی که به مجاهدین و کانون های شورشی دارد در این پرونده هم مرزهای انسانی و حقوقی را در حد همان دادگاه های فرمایشی و فرمالیستی اش نیز نادیده گرفت و با اعدام مصطفی نیاز مبرمش به ایجاد فضای هراس و وحشت در دل جوانان شورشی و روحیه دادن به نیروهای سرکوبگرش را نشان داد . این اعدام در واقع زخمی بر پیکر مقاومت ایران بود که با برگزاری شکوهمند کارزار جهانی علیه حاکمیت پلید ملاها، رژیم را بشدت به خشم آورده بود. رژیم   به